دارم از این همه نا راستی و غم گله ها
دارم از این همه نا راستی و غم گله ها
دفترم پر شده از نقطه و خط فاصله ها
بین ما فاصله ای هسـت به تاریکی نور
نتوان پر شدن این فاصله با قافله ها
با نمازی که به یاد خم زلف تو شکست
بهره ها می برم از بوی خوش نافله ها
می نویسم به تو از فاصله ها بیزارم
پر شد این فاصله با همهمه ی چلچله ها
کار بیهوده بود زیره به کرمان بردن
چه بهائیست دراین پیشکشی و صله ها ؟
نطفه ی ظلم ، جهان را همه آبستن کرد
هر کجا می نگرم در نظرم حامله ها
وای اگر کــودک این ظلم تولد یابد
همه جا کن فیکون می شود از زلزله ها
مصطفی معارف 12/8/1390 کرج
:: بازدید از این مطلب : 310
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11